loading...
عشقت برایم مبدا امید است
هانیه امینی بازدید : 20 چهارشنبه 04 دی 1392 نظرات (0)

                               شیمی مغز ما اکسيد گشت و سوختيم

 

بس که شيمی تجزيه اموختيم

 

هی اسيد و باز دعوا می کنند

 

خاک عالم بر سر ما می کنند

 

چون که شيمی با فيزيک همراه شد

 

چاله گود انرژی چاه شد

 

اين شرودينگر مرا ديوانه کرد

 

تابع موجی مرا بيچاره کرد

 

درس ديگر درس شيمی معدنی است

 

پر ز اسرار عجيب و ديدنی است

 

هر اتم باشد مثال يک پياز

 

می زند هی چرخ با آهنگ جاز

 

کمپلکس اين فلز با آن ليگند

 

فهم آن مشکلتراز فتح سهند

 

شيمي آلی يکی درس حجيم

 

خواندنش هم مشکلی باشد عظيم

 

واکنشهايش همی پر رمز و سر

 

از ديلز- آلدر گرفته تا فيشر

 

بس که ديدم طيفهايی پر ز پيک

 

می کند مغزم چو ساعت تیک و تیک

 

جوهر طبعم بشد اينجا تمام

 

پس خداحافظ بود ختم کلام


هانیه امینی بازدید : 31 چهارشنبه 04 دی 1392 نظرات (0)

کاش مختصات کردارمان روی ربع اول همانطور می ماند و به سمت

ربع های دیگر نمی رفتیم.


کاش تابع گناهانمان نزولی باشد تا در یک جا بالاخره پایان پذیرد.


کاش لا اقل تابع گناهانمان اینقدر پیوسته نباشد و حد اشتباهاتمان

به بی نهایت میل نکند.


کاش از سخنان بیهوده و اعمال مکروهه که فراوان هم هستند،

جذر می گرفتیم.


کاش دنیا با تمام دلخوشی هایش در نظرمان نقطه ای تو خالی باشد و بس.


کاش انتگرالهای بی حرمتی هایمان در محضر درست، توبه باشد.


کاش بتوانیم اعمال نیک و بسیار اندکمان را به توان برسانیم تا به

حساب آیند.


کاش آهنگ رو به افزایش حجم روز مرگی ها، به ما فرصت

فکر کردن به خود را بدهد.


کاش راه راست را انتخاب کنیم، که اگر نکنیم یا به هدف نمی رسیم

و یا دیرتر می رسیم.


کاش لگاریتم کلیه اعمالمان در مینای رضای خدا برود تا مقبول

درگاهش واقع شود.


کاش لحظه های خوب مناجات را یک جا میشد جمع کرد تا

از دستشان ندهیم و فراموششان نکنیم.


هانیه امینی بازدید : 23 چهارشنبه 04 دی 1392 نظرات (0)

یک دلی آمده بود دل ما را برباید نمی دانست که دلم زخم خورده است .

ابتدا از دل مهربان خویش سخن می گفت و نمی دانست که دل من مهربانی

 را تجربه تلخی دارد . به او گفتم زندگی سه خط دارد .


خط اول موازی است.
خط دوم مساوی است.
خط سوم برابر است.

خط اول در مقابل هم می روند بدون اینکه حتی نیم نگاهی به یکدیگر بیندازند.
خط دوم در امتداد مساوی هستند.
خط سوم در قطر برابرند و لاغیر .
خط اول در موازات هم خط دوم در امتداد هم و خط سوم در برابر هم قرار دارند 

بر گرفته از وبلاگ خانم زهرا شریف زاده

هانیه امینی بازدید : 11 چهارشنبه 04 دی 1392 نظرات (0)

عزیز جفاکار به بطلمیوس سوگند که نیروی عشقت کسر عمرم را معکوس نموده و به خرمن هستی ام اّتش زده است. انگار عمر من تابع وفای توست. قامت رعنایم از هجر تو منحنی شده و تیر عشقت همچون برداری که موازی اّرزوهایم تغییر مکان داده باشد، قلبم را ناقص ساخته است. 


شب های فراق که با حرکتی تناوب مانند مکعبی این رواّن رو می شود، چنان نحیفم ساخته که هرگاه به مزدوج خویش دراّیینه می نگرم خیال می کنم از زیر رادیکال بیرونم اّورده اند . 

دردایره عشقت اسیرم و مرکزی نمی یابم که اّنی فارغ از خیال تو معادله n مجهولی زندگی ام را حل کنم… 


روش فیثاغورث را به خواب دیدم که از وجود سرگشته ام مشتق میگرفت، خدا خدا کردم که ریشه ای نیابد تا همیشه سیری صعودی به سوی تو پیدا کنم. اما ناگهان خیال کردم که تابع نیستم و چون این سخن با وی در میان نهادم فرجه لب هایش به مسطحه 90 درجه ازهم به خنده ای جنون اّمیز گشوده گشت و گفت : «ای حیران وادی سینوس عشق مگر ندانی که پرانتز وجودت بستگی مستقیم به تغییرات دل معشوق دارد!؟»… 
لذ ا از بی خبری خویش معذرت خواسته از محضرش بخشایش طلبیدم . 

هر شب چون پلکهایم به هم مماس می شود و حدی به بی نهایت می یابم تو را می بینم با زیبایی و سینوس به قوه n به سویم میل داری و زمانی که شکل به علاوه پیدا می کنم درمی یابم که منحنی های اّرزوی من و وصال تو نقطه ی برخوردی ندارند ولی شاید براساس هندسه ی اقلیدسی مانند دو خط موازی باشند که در بی نهایت به هم می رسند . 
اَنگاه که بر محور تانژانت ناامیدی سرگردان هستم عشقت برایم مبدأ امید‏‏‏ است و زمانیکه از کسینوس های بی وفاییت فاکتور می گیرم از کروشه رخسارت چشمکی دلفریب به وفای مجهول و ممتنع نویدم می دهی . 
اوه ! دلدار بی وفا زمانی که اپسیلن های وعده های تو را در بی نهایت های امیدهای خود ضرب می کنم و از بی وفایی و جفاهای تو به تعداد نامحدود انتگرال می گیرم بازهم خوشحا ل هستم چون حدی دارد و جهت باقیمانده هنوز مثبت است . 
زمانی که در می یابم صورت کسر وصالت صفر شده و امید من برابر هیچ خواهد شد و قطره های اشک با تصاعدی هندسی برانحنای گونه ام نزول می کند، اما امیدوارم که جدول جفایت غلط باشد. اما افسوس حتی با حساب احتمالات هم امید وصلت از محالات است. دیگر بیش از این به فرمول وجودت دست نمی برم اما امیدوارم که تالس بزرگ، دل سنگینت را نسبت به من نرم نماید و بیش از این محتاجم نسازد که در لگاریتم اندیشه بدنبال اندازه ی تقریبی وفایت بگردم

بر گرفته از وبلاگ خانم زهرا شریف زاده

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 1
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 369